درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • ردیاب جی پی اس ماشین
  • ارم زوتی z300
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حقیقت و آدرس ghasemshah.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 15756
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


حقیقت




روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود
و ادعا ميكرد كه زيبا ترين قلب را در تمام آن منطقه دارد
جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود
و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند
كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند
مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت
ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت :
كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست
مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند
قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود
قسمت ‌هايي از قلب او برداشته شده
و تكه ‌هايي جايگزين آن شده بود
و آنها به راستی جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند
براي همين گوشه ‌هايی دندانه دندانه در آن ديده ميشد
در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت
كه هيچ تكه‌اي آن را پر نكرده بود
مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند
كه چطور او ادعا میكند كه زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي ميكني
قلب خود را با قلب من مقايسه كن
قلب تو فقط مشتي زخم و بريدگي و خراش است
پير مرد گفت : درست است قلب تو سالم به نظر ميرسد
اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نميكنم
هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام
من بخشي از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشيده‌ام
گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است
كه به جاي آن تكه ‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام
اما چون اين دو عين هم نبوده‌اند گوشه‌هايي دندانه دندانه
در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند
چرا كه ياد ‌آور عشق ميان دو انسان هستند
بعضي وقتها  بخشي از قلبم را به كساني بخشيده‌ام
اما آنها چيزی از قلبشان را به من نداده‌اند
اينها همين شيارهاي عميق هستند گرچه دردآور هستند
اما ياد‌آور عشقي هستند كه داشته‌ام
اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند
و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش بوده‌ام پر كنند
پس حالا ميبيني كه زيبايي واقعي چيست؟
مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد
در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير ميشد
به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بيرون آورد
و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت
و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي
خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت
مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود
اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد
به قلب او نفوذ كرده بود



یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 18:7 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

 

دارا جــــهــــان نـــدارد، ســـارا زبـــان نـــدارد                                                                بــابــا ســتــاره ای در هــفــت آســمــان نــدارد
کارون ز چشمه خشکید،البرز لب فرو بست                                                                حـــتـــی دل دمـــاونــد،آتــش فــشــان نــدارد
دیـو سـیـاه دربـنـد،آسـان رهـیـد و بـگـریـخت                                                              رســتــم در ایــن هــیـاهـو،گـرز گـران نـدارد
روز وداع خـورشـیـد،زایـنـده رود خـشکید                                                                       زیــرا دل ســپــاهــان،نــقــش جــهــان نـدارد
بــر نــام پــارس دریــا،نــامــی دگــر نــهـادنـد                                                                 گــویــی کــه آرش مــا،تــیــر و کــمــان نــدارد
دریــای مــازنــی هــا،بــر کــام دیـگـران شـد                                                              نــادر ز خــاک بـرخـیـز،مـیـهـن جـوان نـدارد
دارا ! کــجــای کــاری،دزدان ســرزمــیــنـت                                                                  بــر بــیــسـتـون نـویـسـنـد،دارا جـهـان نـدارد
آیـیـم بـه دادخـواهـی،فـریـادمـان بـلند است                                                                  امــا چــه ســود ایــنــجــا، نـوشـیـروان نـدارد
سـرخ و سـپـیـد و سـبز است، این بیرق کیانی                                                            امــا صــد آه و افــســوس، شــیـر ژیـان نـدارد
کـو آن حـکـیـم تـوسـی، شـهـنـامه ای سراید                                                             شــایــد کــه شــاعــر مـا، دیـگـر بـیـان نـدارد
هــرگــز نــخــواب کــوروش، ای مــهــرآریـایـی                                                             بـی نـام تـو، وطـن نـیـز، نـام و نـشـان نـدارد



یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 1:5 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی


آهای تویی که جای منو گرفتی
یادت باشه
کم حوصله ست

شاید به ظاهر جدی باشه ولی قلب مهربونی داره
بدقول نیست اما گاهی وقتا گرفتاره
تو داره
سعی کن باهاش حرف بزنی
خیلی کاکائو دوست داره
هی بهش نگو: این کارو کن، اون کارو کن، عصبی میشه

خسته که باشه بهتره تنهاش بزاری

اون همه چیز من بود،،حق نداری اذیتش کنی


برای چشمان هیز و حقیر کسانی مینویسم
که زن فقط تن نیست
تو چه از زن بودن میدانی...؟
زن را در چه میبینی

قلب پاکه زن را میپرستی یا بدنش را...؟
به افکار زن فکر میکنی یا به برامدگی های بدنش...!؟

ای کاش
به جای این که اسمه مرد را یدک بکشی کمی مرد بودی

چیه؟؟
چرا دلت گرفته؟؟

او هم آدم است
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت

غصه نخور
اگر رفت
گریه نکن

یک روز چشمانه یک نفر عاشقش می کند
یک روز معنی کم محلی رو میفهمد
یک روز شکستن را درک می کند
آن روز میفهمد آه هایی که کشیدی از ته قلبت بود
میفهمد شکسته یک آدم تاوان سنگینی دارد


یادت باشه دلت که شکست سرت رو بگیری بالا

تلافی نکن
فریاد نزن
شرمگین نباش
دل شکسته، گوشه هایش تیز است

مبادا دل و دست آدمی که روزی،
دلدارت بود زخمی کنی به کینه

مبادا فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود
صبور باش و ساکت

بخواب تا نگاهت کنم
و برای هر نفس تو بوسه ای بنشانم
به طعم
هر چه تو بخواهی




شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 23:26 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

حضرت محمد مصطفی (ص): اگر دانش در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت.
.
.
کوروش کبیر: ایرانی، هرگز زانو نخواهد زد،
حتی اگر آسمانش کوتاهتر از قامتش باشد.
ایستاده بمیرید، بهتر است تا روی زانوهایتان زندگی کنید.

.
.
اسکندر مقدونی: اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده، تمام فرزندانش را قربانی کند
... بدان که آن مرد، اهل امپراطوری پارس است.
(فرزند عزیزترین عضو هر خانواده اي مي‌باشد)

.
.
ناپلئون بناپارت: اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند،
تمام دنیا را فتح میکردم.

.
.
آدولف هیتلر: اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند،
يكصد سال قبل از تولدم، جهان به بمب اتمی ميرسيد.

.
.
گوته: روزی دلیری از سرزمین پارس، به تصرف جهان خواهد پرداخت، و کسی نمیتواند جلویش بايستد.



شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی


نه برادرم خرمشهر را تکه های پاره پاره تن همان بچه های آبادانی و خرمشهری آزاد کرد که می نشستند سر کوچه و برای هم لاف معرفت می آمدند!ولی خیلی طول کشید تا همه فهمیدند این ها لاف می زدند ولی پایش که بیفتد برای همین شهر لعنتی عزیز همه چیزشان رامی دهند.یک روز آن موقع ها قبل از جنگ به سعید گفتم سعید بریم شِنـُو؟ گفت کجا؟گفتم تو شَـط ... گفت: نه وُلک شَـط خُـوُ کوسه نِـداره... و با هم ساده خندیدیم ... ولی حیف !نمی دانستیم این شوخی های ما روزی می شود دستمایه تمسخر چند شکم سیر جنگ ندیده که نه می فهمد توی صف بمبـُو ایستادن برای آب یعنی چه؟ نه می فهمد توی تابستون از جمشید آبادپیاده رفتن تا آخر ذوالفقاری برای گرفتن دو لیتر نفت یعنی چه ...که آن موقع ها توی خانه شان نشسته بود تام و جری می دیدید! که الان عمق نوستالوژی های دهه شصت هایشان بشود تلویزیون سیاه و سفید و شیر شیشه ای پاک و کارت بازی کردن با دمپایی ... و !که حتی نوستالوژی های بچه های شهر من هم با آن ها فرق دارد! که بچه های شهر من کمبود امکانات نداشتند! خوش بودیم ... آخر ما ها اصلا هنوز معنی امکانات را نفهمیده بودیم!که یک دنیا بچگی پایین شهری داشتیم ...با بک توپ و یک پیراهن برزیلتوی نخلستون و شط و بوارده ...خرمشهرِ هموو نِـنِـه هایی آزاد کردند که مـِینا تو سر، چادرِ عربیِ می بستن دورِ کِـمِـرِشون تو کوچه خِـرابه های خرمشهر و آبودان خَـمسِه خَـمسِه میزِدن دنبال یک تیکه استخون از بِـچه هاشون ...خرمشهرِ اون بچه دوازده ساله ی بـُولکُـومی آزاد کرد که با شناسنامه آقاش رفت جبهه !خرمشهرِ همو کور و چپل هایی آزاد کردند که سر آش فروشی حکیم آش می فروختندخرمشهرِ اون عامویی آزاد کرد که روز آخر بچه هاشِ کنار یک ساک برزنتی شیمیایی خوردن زمین گیر شدند!نه کُـوکا ... به همو خدا قسم خرمشهر همونایی آزاد کردند که الان تو "امیری" نشستند فلافل و صابون و شربت "ویمتو" می فروشند که از گرسنگی نمی رند !خرمشهر اونا همون موقعی آزاد کردند که خدا نشسته بود داشت با ابی چای می خورد! چه خبر داشت از زبون تشنه اینا که سه روز بود آب نخورده بودند ...



شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 7:56 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

بخشی از سخنرانی چگوارا در سازمان ملل,پس از پیروزی انقلاب کوبا"

*نماینده کشور آمریکا
ما شنیده ایم که در کشور شما، میان یارانتان کسی به خدا اعتقادی نداره آیا این درسته ؟
**چگوارا
خطاب به شما میگویم که بدانید "من کشور و وطن ندارم، خاک وطن من آنجاست که انسان آزاد باشد"
خیر، اشتباه شنیده اید،
مردم و مبارزان ما به خدا اعتقاد دارند

*نماینده کشور آمریکا
شما چطور؟
شما به خدا اعتقاد دآرید؟
**چگوارا
"من به انسان اعتقاد دارم"
"اعتقاد من آزادی بشریت است"
"تا زمانی که کودکی برای درمان پای شکسته اش باید ۲۰۰ کیلومتر راه طی کند تا به بیمارستان برسد ضمن آنکه نمیتواند هم طی کند، من هیچ وقتی برای فکر کردن به خدا ندارم "



شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 7:46 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی


شاید باور نکنید اما شما همیشه یک پزشک همراه خود دارید که آماده پاسخ به نیازهای پزشکی‌تان است. این پزشک، روان شماست. 5 توصیه عجیب زیر را بخوانید تا باورتان شود

1. آلرژی دارید؟ بخندید

وقتی دچار آلرژی می‌شوید، سعی کنید خود را در موقعیت‌ خندیدن قرار دهید. شرکت‌کنندگان در تحقیقی که از سوی محققان ژاپنی انجام شده بود زمانی‌ که به تماشای یک فیلم خنده‌دار نشسته بودند کمتر دچار حساسیت‌ می‌شدند اما همین افراد زمانی ‌که به تماشای یک فیلم جدی نشستند، پیاپی عسطه می‌کردند. خنده موجب عملکرد سریع سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما می‌شود و سبب می‌شود فرد کمتر دچار حساسیت شود

2. بدنتان زخم است؟ خوش‌اخلاق باشید

خوش‌رفتاری موجب می‌شود که زخم‌های بدنتان زودتر بهبود یابد. دکتر جانیت کیکلت، استاد روانپزشکی دانشگاه اوهایو معتقد است که رفتار خصمانه و خشونت‌آمیز، روند بهبود زخم‌ها و کبودشدگی‌ها را افزایش می‌دهد. اما خوش‌رفتاری و مثبت اندیشی موجب می‌شود که میزان واسطه شیمیایی سایتوکین در بدن افزایش یابد. سایتوکین موجب می‌شود که سلول‌هایی که برای ترمیم زخم یا هر نقطه آسیب‌دیده بدن نیاز هستند، در نواحی اطراف زخم، زود‌تر تکثیر شوند. بنابراین سعی کنید شاداب و سرحال باشید. دوستانتان را با یک دعوت برای شام یا ناهار غافلگیر کنید. به دیدن اقوام و خویشان‌تان بروید و سعی کنید به مردم کمک کنید. خواهید دید که در مدت کوتاهی خوب می‌شوید

3. بیمارید؟ خوش‌بین باشید

کنار گذاشتن بدبینی گاهی بیماری‌ شما را تا حد بسیاری بهبود می‌بخشد. نتایج تحقیقات نشان داده است افرادی که در تست‌های خوش‌بینی نمره خوبی گرفته‌اند 55 درصد کمتر از افرادی که همیشه احساس شکست و ناامیدی می‌کنند در معرض خطر مرگ به خاطر بیماری‌های قلبی و عروقی قرار دارند. بنابراین سعی کنید در هر هفته فهرستی از افرادی که سپاس‌گزارشان هستید مانند دوستان، اقوام و... تهیه کنید. همچنین سعی کنید از ناراحتی و ناامیدی در خصوص نداشتن چیزهایی که هنوز به آنها دست‌ نیافته‌اید، خودداری کنید. تمرکز بر حس سپاس‌گزاری موجب می‌شود که نگاه مثبتی به زندگی داشته باشید

4. دنبال تناسب‌اندامید؟ تصویرسازی کنید

در ذهن خود تصویری از ورزش‌ها و نرمش‌ها را تداعی کنید تا روند بهبودتان سریع‌تر شود. دانشمندان دانشگاه کلیولند آمریکا معتقدند که تنها ساختن تصویری ذهنی از بلند کردن وزنه و یا وزنه‌برداری موجب می‌‌شود که ماهیچه‌های قوی‌تر داشته باشید و روند بهبودتان سریع‌تر شود. در تحقیقات دانشمندان دانشگاه کلیولند مشخص شد مردانی که تنها در ذهن خود تصویری از ورزش و وزنه‌زدن برای عضله دوسربازو ساخته‌اند حجم ماهیچه‌ای آنها بدون اینکه حتی یک کیلوگرم وزنه زده باشند به اندازه 13 درصد افزایش یافته است. بنابراین هر روز برای 15 دقیقه در ذهن خود تصور کنید که ماهیچه آسیب‌دیده‌تان را نرمش می‌دهید. تمام جزییات ورزش را در ذهن خود تصویر کنید. هر فشاری را که به ماهیچه‌تان وارد می‌شود، در ذهن تصویر کنید. انبساط و انقباض ماهیچه‌تان را هم همین‌طور. این‌کار را انجام دهید و تاثیر آن را ببینید


5. کارتان حساس است؟ موسیقی گوش کنید


وقتی در جاده در حال رانندگی هستید و چشمان‌تان از فرط خستگی قرمز می‌شود، رادیوی اتومبیل‌تان را روشن می‌کنید. محققان ژاپنی معتقدند موسیقی گوش کردن زمانی‌که در حال انجام کارهای روزانه‌تان هستید، موجب می‌شود کمتر احساس خستگی کنید و کارتان را دقیق‌تر و با حوصله بیشتری انجام دهید


موسیقی موجب می‌‌شود بدنتان به درخواست‌های استراحتی که از مغز صادر می‌شود، پاسخ دهد. همچنین موسیقی برخی احساسات بی‌حاصل و خستگی آفرین را در نطفه خفه می‌کند و موجب می‌شود بر سختی کارتان غلبه کنید. بنابراین هنگامی‌که فردای یک شب شلوغ و پر از مهمان در آشپزخانه مشغول شستشوی ظرف‌ها هستید ضبط‌صوت خانه خود را روشن کنید و با فراغ بال به کارتان ادامه دهید



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 11:52 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

هرگز با یک بیشعور وارد بحث نشوید او شما را در سطح خودش پایین میاورد و چون خودش در آن سطح با تجربه تر است شکستتان میدهد



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 11:48 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 2:30 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی

خدایم!

اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن
 مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی
 
و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ،
 
 ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم

خدایم!

مرا از خودت مران .
 
 
 تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم
 
 
ای بزرگ ! ای مهربان ! ای بخشاینده و ای عاشق!   ای صاحب غروب زیبا! ای خالق باران رحمت ! ای بخشاینده هر گناه و معصیت!  ای رئوفا! ای شکورا! ای قادر بی انتها! ای مطلق هر چیز ! ای مسلط بر هر امور!  ای صاحب هر نسیم ! ای فرمانبردان موجهای سرکش! ای خالق مخلوق!  ای شاهد هر ماجرا! ای پدیدآورنده هر اتفاق!  ای نازنین مهربان! ای قدرت مطلق! ای برازنده  سلطنت!  ای نگاه دارنده ایمان ما! ای فرمانده آتش ! ای فرمانده آب و خاک و باد  ای طرفه نگار بی رقیب ! ای معشوقه من در عشق بازی! ای گستره قدرت و جلال!  ای شکافنده دو دریا! ای زنده کننده هر مرده ای ! ای بینا کننده هر کوری!  ای آنکه بی اذن تو برگی از شاخه جدا نمی شود و قطره از آسمان نمی بارد!  ای گم شده در هستی و محیط! ای خاق صدای زیبای بلبل! ای تمام معنی هر چه زیبائی است!  ای پدیدار کننده مه و باران! ای جاری کننده رود در جنگل! ای خالق بوی خاک پس از باران!  تو را به وجودت قسم! تو را عشقی که در درون دو دل تنها قرار داده ای! تو را به لحظه ای که دلها برای شنیدن صدایت می تپد ! تو را قسم به لحظه لقایت!  از گناهان ما بگذر - ما را در کنار خودت محشور کن - ما را به رضایت به بهشت بفرست ما را به لیاقتمان راهی رضوانت کن  خداوندا ما را به رحمتت مورد قضاوت قرار ده نه به عدالتت چرا که رسوای جهانیم 
 
 
 
ای یگانه! ای بی همتا!  ای شنونده بر سکوت من!  ای آنکه در کائنات بزرگ خود بر انسانی همچون من دستور سجده داده ای!  ای خدا!  ای خدای مهربانی!  ای خدای خوبی!  ای خدای ارزن و گندم!  ای دهنده نعمت آب!   ای نقاش جهان و فلک!  ای زنده کننده جان و روح بیمار من!  ای خالق عقل و کمال!  ای خدای بزرگ!  ای رحمان!  ای رحیم!
 
 
 
تو را قسم به شب پر ستاره، تو را قسم به دل پاره پاره، تو را قسم به شهاب گریزان، تو را قسم به لحظه های برگ ریزان، تو را قسم به نگاه معصوم کودک، تو را قسم به شکوه باز شدن غنچه های پر امید، تو را قسم به اشک توبه، تو را قسم به ستاره های دل انگیز، تو را قسم به دعای مادر!
 چنان ذکرت را بر زبانم جاری کن که حتی در بستر بیماری و در زمان گفتن هر آنچه که نمی دانم، فقط نام تو بر زبانم باشد بگذار چنان در روح و افکارم رخنه کنی که هیچ تارو پودی از من بدون تو شکوفا نگردد. چنان در درون روحم باش تا هر گام و حرکتی از من بوی خدا بدهد



جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 2:23 ::  نويسنده : قاسم شاه محمدی